پارک واهوراجون
۵شنبه بودهوا افتابی وگرم بود بابایی نبود منوتو داداشی تصمیم گرفتیم ناهار بریم خونه عزیزجون هوا خیلی گرم بود بعد ناهار کمی خوابیدیم واستراحت کردیم غروب همگی به پارک رفتیم زندایی وسلین هم به ما ملحق شدن ..
تو پارک کلی تاب بازی کردی خیلی خوشت اومده بود بعد کلی بازی و عکس گرفتن دیگه هواداشت روبه تاریکی میرفت و به افطار نزدیک میشدیم اخه ماه رمضون بود
به سمت خونه حرکت کردیم تو از خستگی تو مسیر خوابت برده بود روز خوبی بود امیدوارم تو وداداشی همیشه شادباشید ولباتون بخنده عزیزای من...
دوستون دارم پسرای گلم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی